آقای مصباح می گوید : (( آیت الله بهجت می فرمودند :
روزی داخل خانه نشسته بودم به گونه ای که صدای دم در ِ
حیاط را می شنیدم ، بچه همسایه دم در بازی می کرد فقیری آمد
و به او گفت : برو از خانه اتان چیزی برای من بیاور . بچه رو به
فقیر کرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگیر . فقیرجواب داد :
من مامان ندارم تو برو از مامانت بگیر و بیاور . آقای بهجت می فرمودند :
من از این گفتگوی بچه با فقیر یک نکته دستم آمد ، با خودم گفتم این بچه آن قدر به
مامانش اطمینان داره که فکر می کند هرچه بخواهد از او می تواند بگیرد .
ایشان چنین نتیجه گرفتند که اگر ما به همین اندازه که این بچه به مادرش
اطمینان داره به خداوند اطمینان داشتیم و تمام خواسته های خودرا از او درخواست
می کردیم ، هیچ مشکلی نداشتیم و همه ی کارهایمان درست می شد . ))
نظرات شما عزیزان: